من مسعود فلاح متولد مهر ماه ۱۳۷۱ در تهران هستم. 

داستان از زمانی شروع شد که از همون دوران تحصیل در مقطع راهنمایی و دبیرستان فقر و بی‌پولی مسیر کارگری و پادویی تو تابستون رو بهم نشون داد.
تابستونایی که به جای استراحت و مسافرت تو خیاطی، مکانیکی، کارگری، ساختمون و… می‌گذشت.
پول درآوردن مخصوصاً تو سن کم سخت اما لذت بخش بود، ولی نه خیاطی، نه مکانیکی، نه کارگری ساختمون و نه هیچ شغل دیگه‌ای که واردش شدم احساس رضایت رو بهم نمی‌داد.
من از اینکه زیر دست باشم و دستوری کار کنم خوشحال نبودم تصمیم گرفتم کاری رو انجام بدم که در کنارش بتونم درس بخونم، پس شروع کردم به دستفروشی.
دستفروشی این فرصت رو به من می‌داد که هم درس بخونم هم وقت آزاد داشته باشم پول در بیارم، میرفتم از بازار تهران کیف پول زنونه میاوردم و دقیقاً جلوی مترو تئاتر شهر بساط می‌کردم، البته بعضی اوقات هم باج‌ گیری شهرداری باعث جابجایی محل بساط می‌شد.
چند ماهی این کار ادامه داشت و درآمد خوبی که از فروش بدست میاوردم منو علاقمند کرد به این شغل.